زبان و ادبیات عربی...

زبان و ادبیات عربی...
هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم... 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

در جریان یک تظاهرات در برزیل یک ژنرال دستور داد : لطفا نجنگید! نه در روز تولد من. سپس یک گروه از معترضان او را این گونه سورپرایز کردند .

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.netتوریست عکاسی که کفش خود را به یک بی خانمان برزیلی هدیه میکند

گروه
اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

یک آتش نشان در جریان آتش سوزی جنگل های استرالیا به یک کوالای تشنه آب میدهد

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

یک مادر 97 ساله در چین ، به مدت نوزده سال است که هر روز پسر فلج 60 ساله خودش را مراقبت می کند و غذا می دهد. بی دلیل نیست که بهشت زیر پای این فرشتگان است

گروه اینترنتی
ایران سان | www.IranSun.net

یک پدر و مادر در حال بوسیدن و خداحافظی از دخترک مرده شان هستند، شما متعجب خواهید شد اگر بدانید چرا تمام کادر پزشکی مشغول تعظیم و احترام به این پدر و مادر هستند،چون در کمتر از یک ساعت در اتاق کناری دو تا کودک توانایی زندگی دوباره یافتند که علتش کلیه و کبد اهدا شده این دختر کوچک بود

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

برای محبت و کمک کردن به بقیه خیلی لازم نیست آنها را بشناسیم و یا اینکه امکانات و پول و وقت زیادی داشته باشیم. فقط خواستن کافی است ...

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net



نظرات شما عزیزان:

س . ظ
ساعت21:02---16 بهمن 1391
سلام و عرض ادب خدمت دكتر افضلي :

استاد فريدون مشيري يه شعر خيلي قشنگ داره كه شايد اين عكسها يه جورايي جوابي واسه اين شعر مشيري باشند ...



از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

صدر پیغام آوران حضرت باریتعالی

زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

آدمیت مرد ، گر چه آدم زنده بود

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

آدمیت مرده بود گر چه آدم زنده بود

بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب گشت و گشت

قرنها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغ آدمیت برنگشت

قرن ما روزگار مرگ انسانیت است سینه دنیا ز خوبیها تهی است

صحبت از آزادگی، پاکی، مروت ، ابلهی است

روزگار مرگ انسانیت است

من که از پژمردن یک شاخه گل

از فغان یک قناری در قفس

از نگاه ساکت یک کودک بیمار

از غم مرگ مرد در زنجیر

و حتی قاتلی بر دار

زهرم در پیاله اشکم در سبوس

من در این ایام مرگ او را از کجا باور کنم

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نزیست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

وای جنگل را بیابان می کنند!

دست خون آلود را در پیش چشم پنهان می کنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا

آنچه این نامردمان بر چشم انسان می کنند

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبتها صبور

صحبت از مرگ محبت،مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانیت است...!
پاسخ:تشکر سعید جان


ساعت18:25---16 بهمن 1391
السلام علیک یا استاذنا الکرام
پاسخ:علیکم السلام


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, ] [ 21:11 ] [ علي افضلي ]

.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

من علي افضلي هستم.دوست داشتم فضايي براي ارتباط با استادان اهل نظر و دانشجويانم داشته باشم.اين وبلاگ،به نوعي صفحه شخصي من است بنابراين طبيعي است كه فضاي آن با كلاس درس متفاوت خواهد بود و اساسا تلاشي در جهت اينكه اين وبلاگ موضوعات علمي محض را پوشش دهد،بعمل نخواهد آمد هرچند از طرح مسائل و مطالب علمي به شدت استقبال خواهم نمود.شما نيز هر آنچه مي پسنديد ميتوانيد ارسال داريد..سپاسگزارم
امکانات وب